جدول جو
جدول جو

معنی زور سرا - جستجوی لغت در جدول جو

زور سرا
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش سرا
تصویر خوش سرا
خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین برای مثال نگه داشت بر طاق بستان سرای / یکی نامور بلبل خوش سرای (سعدی۱ - ۱۵۶)
خوش خوٰان، خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، عالی آوازه،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زر سرخ
تصویر زر سرخ
زر مسکوک، طلای ناب، زر خالص، زر ده دهی، زر جعفری، ابریز، زر طلی، زر شش سری، زر طلی، زر رکنی، زر بی غشّ، زر طلا، زر خشک، شش سری
فرهنگ فارسی عمید
(رِ سَقْ قا)
در لغت نامه های فارسی می نویسند که پورسقا همان شیخ صنعان است که عاشق دختری ترسا شد و دین او اختیار کرد و سپس توبه کرد. و گویند هفتصد مرید داشت. خاقانی گوید:
بدل سازم به زنار و به برنس
ردا و طیلسان چون پور سقا.
خاقانی.
منیری در شرفنامه آرد: نام مردی عالم ربانی و زاهدترین خلایق که بر دختر مجوسی عاشق شد و دین مغان برگزید و چون آن دختر بحبالۀ نکاح او درآمدحق تعالی او و منکوحۀ او و بیشتر مغان را هدایت معرفت دین اسلام روزی کرد
لغت نامه دهخدا
(رِ سَ)
دهی از دهستان گلیجان است که در شهرستان شهسوار واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رِ سُ)
نام امام زاده ای در گرگان. حمداﷲ مستوفی آرد: ’و از مزار اکابر، تربت محمد بن جعفر صادق و آن مزار به گور سرخ مشهور است و در آنجا دو سنگ آسیا است هر یک را بیست گز قطر و دو گز ضخم’. (نزهه القلوب مقالۀ ثالثه چ لسترنج ص 159). قزوینی نویسد: گرگان در میان شیعه ها به واسطۀ امام زاده ای موسوم به ’گور سرخ’ که میگفتند متعلق به یکی از افراد اولاد علی بود شهرتی داشت. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 124). رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 403 شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی سکر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
مدرسه ای که در آن انواع هنر را به شاگردان آموزند. یا هنرسرای عالی. مدرسه عالیی که درآن انواع هنررا به شاگردان تعلیم دهند دانشکده صنعتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر سرخ
تصویر زر سرخ
آلتون
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
کم کم، آهسته آهسته
فرهنگ گویش مازندرانی
به زور، زورکی
فرهنگ گویش مازندرانی
خانه ای در چمنزار، منطقه ی سبز، یکی از نام های قدیمبالا
فرهنگ گویش مازندرانی
کپه ی سرگین گاو و گوساله یا پهن اسب و الاغ
فرهنگ گویش مازندرانی
بالش
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از منطقه ی گلیجان قشلاقی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفندی که پوست بدنش سیاه و سرش سفید است
فرهنگ گویش مازندرانی
زورنمایی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
به طور قهری، با صدای بلند، با قدرت زیاد
دیکشنری اردو به فارسی